حرفهای خواندنی «نرجس سلیمانی» درباره حاج قاسم
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۵۶۷۹۸
به گزارش آخرین نيوز به نقل از همشهری آنلاین، حاجقاسم از آن دست شخصیتهایی بود که فراوانی مشغله را در آنها، بهراحتی میشد مشاهده کرد. به روایت رهبر انقلاب، او در حالی که روزی ۱۵ساعت کار میکرد و تازه از سفرهای کاری برگشته بود، وقت میگذاشت و با دیگران ملاقات کرده و آنها را اقناع و توجیه میکرد! این حجم از پرکاری، همیشه این سوال را پیش روی دیگران قرار میدهد که چنین افرادی، چگونه بین زندگی خانوادگی و غیرخانوادگی خودشان تعادل برقرار میکردند؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، به گفتوگو با نرجس سلیمانی، فرزند سردار رشید اسلام نشستهایم که عضو شورای شهر تهران نیز هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اولین بحثی که درباره حاجقاسم مطرح میشود، سبک زندگی اوست؛ اینکه زندگی یک فرد چه ویژگیهایی داشته که منجر به چنین دستاوردهایی شده است. سبک زندگی حاجقاسم چگونه بود؟
زندگی پدر مبتنی بر مجاهدت بیوقفه در پیرامون خیمه ولایت بود. زندگی او بر اساس تدبیر و مدیریت با توجه به راهبرد کلان انقلاب مجهز به سلاح اخلاص، منقش به شجاعت و در عین پرهیز از نگاه به هرآنچه غیر از صراط مستقیم بود. اگر زندگی و مسیر حیات شهید سلیمانی را زیر ذرهبین بگذاریم و لحظهلحظه آن را جداگانه نیز به محک بگذاریم، آنچه باقی میماند جامه توکل بر ساختاری از اخلاص و پرهیز از افتادن به دام افراط و تفریط است.
میدانیم که بخش اعظمی از زندگی سردار را مأموریتها و حضور وی در میادین مختلف تشکیل میداد. در چنین وضعیتی که حضور پدر کمتر احساس میشد، زندگی برای همسر و فرزندان او چگونه سپری میشد؟
با توجه به شرایطی که شهید سلیمانی داشتند، هیچ زمانی به خاطر نمیآید که بیشتر از یک یا دو روز ایشان با فراغ بال و بدون وجود اضطرار و نیاز به حضور در جایی در کنار خانواده بوده باشند. در واقع در طول ۴۰سال مداومت بیوقفه ایشان در مسیر جهاد، فرصت چندانی نداشتند. در دوران فعالیت در جبهه و دفاع مقدس که تکلیف بر همگان روشن است. در دوران حضور در جنوب شرق کشور و بعد از آن نیز فرصتهای حضور در جمع خانواده به قدری کم بود که روزگار همانند دوران جنگ میگذشت. چنانکه خانواده برای دیدن ایشان میبایست در محل فعالیتشان حضور پیدا میکرد.
البته برای کودکان، اهواز و مقر فرماندهان جاذبههایی داشت. همچنین عرصه وسیع جنوب شرق از مرزهای شرقی در سیستان تا نزدیکی دریای عمان و حوالی زاهدان و میرجاوه نیز تجربههایی بینظیر در خاطر خانواده مانده است. آن روزگار، لحظاتی شامل دلهره، نگرانی، شادمانی و غرور را در یاد کودک و نوجوان ثبت و ضبط میکرد. من لحظاتی را به خاطر میآورم که بیشباهت به تصاویر سینمایی نیست؛ گذر از مسیرهایی که در مسیر آتش اشرار قرار داشت و کاروانهایی از دور در میان غبار و تندبادهای ۱۲۰روزه سیستان که معلوم نبود به استقبال میآیند یا به قتال، به روشنی پیش چشم من حاضرند. همه اینها در کنار پدر که تنها چند ساعت طول میکشید، تبدیل به خاطرات نیکویی شده که در آن تنها چیزی که باقی نمیماند، نگرانی، گرما و گرد و خاک بود. در واقع تماماً پدر بود که در وسعت یک اسطوره در جنگ با هر آنچه نماینده بدی و زشتی بود، حضور داشت.
تصور عمومی مردم از سردار سلیمانی حضور در میدان جنگ، سالها مبارزه با استکبار، از خودگذشتی و رشادتهای وی بوده است. به تعبیر دیگر تصویر مردم، غالبا یک سردار نظامی بوده که در قاطعیتهای مورد نیاز در میادین و مأموریتها زندگی میکرده است. برای غالب مردم خیلی جالب است که بدانند زندگی چنین فردی، با همسر و فرزندانش چطور بوده و به تعبیر دیگر، چگونه رفتاری در منزل داشتهاند؟
اگر در یک روز جمعه خانه بودند، صبح خیلی زود از خواب بیدار میشدند و خودشان صبحانهای که دوست داشتند درست میکردند. بعد همه را به نظم و ترتیب تشویق میکردند و معمولاً از فضای شخصی هرکس شروع میشد و کمکم به صورت فراگیر تمام خانه را تا ظهر دربر میگرفت. صدای رادیو نیز در خانه طنین ملایمی داشت و ناهار را نیز دوست داشتند خودشان آماده کنند؛ البته در چاشنیها کمی دست و دلباز عمل میکردند و نتیجه گاهی اوقات کمی رنگینتر بود از آنچه در عرف مورد انتظار است. یعنی گاهی زردچوبهاش زیاد بود و گاهی دارچین آن بیش از اندازه بود و به کمال درجه دلچسب برای بعضی و پررنگ و لعاب برای دیگری بود. حضورشان گرمابخش کانون خانواده بود. پدری مهربان و نکتهسنج و در بعضی مسائل سختگیر و همسری قابل اتکا و قابل اعتماد به اعلای درجه ممکن، دلسوز و عاشق خانواده بود.
در سالهای گذشته که رسانههای بینالمللی معمولا سعی میکردند که در قالب گزارشهای تحقیقی به شناختی از سردار دست پیدا کنند، معمولا به اهل سفر بودن او بسیار اشاره میکردند. پدر اهل سفر با خانواده بودند؟
اگر فرصتی پیدا میکردند که از چند ساعت بیشتر بود تلاش میکردند تمام خانواده را یکجا جمع کنند و ساعاتی را در کنار یکدیگر در فضایی با عطر و طعم روستا سپری کنند. حالا این روستا میتوانست محل تولد ایشان در قنات ملک باشد یا روستایی در اطراف زاهدان و زابل یا این اواخر با توجه به بُعد مسافت هرجایی خارج از شهر تهران و حتی روستایی در حوالی مشهد مقدس در پس یک سفر زیارتی بود. البته ایشان تمایل بسیاری به ایرانگردی با خانواده نیز داشتند که به مقتضای کار ایشان همیشه فرصتی برای شروع پیدا میشد اما بعد از چند ساعت با رفتن ایشان به پایان میرسید.
خاصترین خاطراتی که از حضور پدرتان برای شما به یادگار مانده است، کدام خاطره بوده و میتوانید برایمان تعریف کنید؟
تکتک لحظات حضور ایشان پُرمعنا بود. در دوران کودکی وقتی کتابی برایم میخریدند التزام به خلاصهنویسی آن جزو واجبات بود و جالب آنکه خلاصه نوشته را هم میخواندند و راهی برای در رفتن از زیر کار نبود.
برایمان جالب است که درباره نگاه سردار به زنان و نقشی که برایشان قائل بودند بدانیم. در اینباره نکتهای دارید که با ما در میان بگذارید؟
وقتی نوجوان بودم، طبیعی بود که مثل هر نوجوان دیگری در تکاپوی یافتن و جستن هویت شخصی برای خودم بودم. پدر بهرغم مشغله فراوانشان وقت میگذاشتند و با هم به کتابفروشیها میرفتیم و حتی در انتخاب کتابها کمک کرده و جهتدهی میکردند. در عین حال، فضای خواندن را در حد معقول باز نگه میداشتند تا تفاوت مسیرها و بینشها مشخص شود، در مطالعه خیلی دست و دلباز عمل میکردند و هزینههای خرید کتاب را با طیب خاطر میپذیرفتند. در مورد بانوان اعتقاد عملی داشتند که بهشت زیر پای مادران است، قبل از فوت مرحوم بیبیمان(مادربزرگ پدری) مدتها مترصد فرصتی بودند که کف پای مادرشان را ببوسند و وقتی این کار را انجام دادند تا مدتها از اثر بوسیدن دست و پای مادر به صورت وضعی سخن میگفتند و آن لحظه را جزو لحظات سعادتمندیشان میدانستند.
منبع: آخرین نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۵۶۷۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«در پا به ماه» نسخه نپیچیدیم بچهدار شوید/ تولد ۲۰ نوزاد را دیدیم
امیرحسین اسیوند کارگردان مستند «کر کوهستان» از مجموعه مستند «پا به ماه» درباره این اثر به خبرنگار مهر گفت: «کر کوهستان» اولین سوژه و اولین قسمت از فصل دوم مجموعه «پا به ماه» است. این مستند روایتگر قصه زوجی از عشایر است که در انتظار تولد فرزند خود، با مسایل و مشکلاتی مواجه هستند.
این کارگردان مطرح کرد: از آنجایی که من پیش از این چند مستند در منطقه بازُفت استان چهار محال بختیاری ساخته بودم، از طریق ارتباطاتی که داشتم و آدمهای محلی که میشناختم، با زوج سوژه «کر کوهستان» آشنا شدم. در آن مقطع مادری که سوژه این مستند بود، قرار بود ۱۰ روز دیگر زایمان کند، به همین دلیل ما زودتر راهی محل زندگی آنها شدیم تا با این خانواده آشنا شویم. روزی که به آنجا رسیدم، حوالی ساعت ۲ بعد از ظهر بود که متوجه شدیم درد زایمان این خانم آغاز شده است. در همین شرایط کار ساخت مستند را آغاز کردیم و توانستیم مقداری تصویر بگیریم. البته از این دست موارد پیشبینی نشده در همه قسمتهای این مجموعه مستند داشتهایم.
اسیوند ادامه داد: در «کر کوهستان» مسیر رسیدن به محل زندگی این زوج بسیار سخت بود؛ مسیری که در طی آن ما باید از رودخانه عبور و در ادامه یازده کیلومتر در دامنه کوه حرکت میکردیم تا به محل زندگی آنها برسیم چون سوژه ما جزو عشایر بودند. ضمن اینکه محل استقرار آنها حتی برق نداشت و ما امکاناتی برای کپی کردن راشها نداشتیم. همین موضوع فرایند ساخت اثر را سخت میکرد اما خداراشکر زن و شوهری که سوژه «کر کوهستان» بودند همکاری خوبی با ما داشتند.
این کارگردان با اشاره به اتفاقات پیشبینینشده در طول ساخت این مستند بیان کرد: ما یک شب مشغول فیلمبرداری بودیم که یکی از آشنایان این زوج وارد محل فیلمبرداری شد و به ما گفت اجازه کار ندارید. با توجه به اینکه این زن و شوهر آدمهای سادهای بودند این شخص مدام به آنها میگفت چرا اجازه میدهید از زندگی شما تصویر بگیرند. آن شب بسیار سخت بود. ما کار را رها کردیم. فردای آن روز اما توانستیم از طریق بهیار و افرادی که میشناختیم مسأله را به صورت رفاقتی حل کنیم. این خانواده با آنکه راضی بودند اما گویا نمیتوانستند جلوی آن شخص چیزی بگویند. مسایل این چنینی زیاد داشتیم و «پا به ماه» جزو مجموعه مستندهایی است که تولید سختی داشت.
این کارگردان عنوان کرد: هرچند محل زندگی این زوج یک راه سخت و صعبالعبور داشت اما این موضوع برای این خانواده مسأله خیلی غریب و پیچیدهای نبود یعنی برای این زن عشایر، اینکه بخواهد یک مسیر خیلی طولانی را برای زایمان طی کند، سخت نبود. چون به طور کلی ماهیت زندگی عشایری همین است و بر اساس همین سختیها پیش میرود. با این حال حضور گروه فیلمسازی هم باعث میشد آنها احساس تنهایی نکنند و به آنها قوت قلب میداد. البته بر اساس آنچه شنیدیم، متوجه شدیم به دلیل همین راه سخت و برای انتقال یک زن دیگر به بیمارستان به منظور زایمان، یکبار بالگرد آمده بود اما این خانواده نخواستند این اتفاق بیفتد و سوژه ما خودش خواست تا این مسیر سخت را طی کند و به بیمارستان برسد.
اسیوند با اشاره به مسأله فرزندآوری اظهار کرد: در این مستند ما نمیخواستیم درباره فرزندآوری سفیدنمایی کنیم و بگوییم همه چیز خیلی عالی است، پس به زودی صاحب فرزند شوید! ما همه میدانیم شرایط اقتصادی خوب نیست اما به هر حال فرزندآوری وجه مهمی از امید به زندگی است. یعنی اینکه انسان به نسل خود ادامه دهد و فرزندی به دنیا بیاورد بارقهای از امید و روشنی را در زندگی ایجاد میکند.
وی افزود: ما در طول ساخت این مجموعه مستند تولد بیست بچه را از نزدیک دیدیم؛ لحظهای که پدر و مادر برای اولین بار بچه را میدیدند یا آن لحظهای که پدر برای اولین بار با بچه روبهرو میشد، ما با دیدن ذوق و احوال خوب والدین متوجه میشدیم چقدر حس جذابی دارند. باید بگویم وقتی مستند «همیشه با هم» بهعنوان یکی از قسمتهای این مستند پخش شد علیرغم اینکه فکرش را هم نمیکردم، اما پیامها و کامنتهای بسیاری مبنیبر این داشتم که میگفتند چقدر این لحظات جذاب و شیرین است. آنهایی که نمیتوانستند صاحب فرزندی شوند، میگفتند کاش ما هم میتوانستیم این لحظات را تجربه کنیم.
این مستدساز در ادامه تأکید کرد: ما نمیخواستیم نسخهای بپیچیم و به مردم بگوییم بروید و صاحب فرزند شوید بلکه ما با یک درام و بر اساس واقعیتی که در زندگی وجود دارد، خواستیم لحظاتی را که خیلیها در زندگی از نزدیک ندیدهاند، به تصویر بکشیم تا شاید برایشان ملموس شود.
اسیوند در پایان درباره فرم ساده این مستند اظهار کرد: قصه و سوژه «کر کوهستان» آنقدر جذاب و شیرین بود که نخواستیم چیز پیچیدهای به ماجرا اضافه کنیم، ما فقط سعی کردیم گروه، داستان و سوژه را هدایت کنیم، کناری بایستیم و اتفاقات را مشاهده کنیم. مثلاً آن سکانسی که این مادر با بچه خود با کلک (نوعی قایق) به روستا و آن زندگی عشایری برمیگردد برای من بینظیر بود، چون خانوادهای را میدیدم که به اصالت خود و جایی که به آن تعلق داشتند به همراه یک کودک برمیگشت؛ کودکی که قرار بود یک زندگی دیگر را در آنجا آغاز کند.
این مستند که به تازگی روی آنتن شبکه دو سیما رفته در جشنواره فیلم مستند «سینماحقیقت» نیز حضور داشته است.
کد خبر 6090646 عطیه موذن